اهورا جاناهورا جان، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره

اهوراي بي همتاي ما

جشن پایان سیزده

دیگه رسماً وارد سه ماه ی دوم شدیم شاه میگو جان! جشن پایان سیزده هفتگیمون یه کم گُل گُلیه. راستشو بخواهی یه گلهای قرمز کوچولویی هی روی بدن خواهری سر میزنن و میشکفن و پژمرده میشن. اینجا بهش میگن آبله مرغون ولی نیروانا قربونش برم بهش میگه آبله قربون! از وقتی فهمیدیم این بیماری رو گرفته خیلی نگرانیم ولی همه ش انرژی خوب میفرستیم که خدای نکرده من نگیرم که به وجود بی مثال تو خطری برسونه. اینقدر واژه ی زمینی هست که باید برات توضیح بدم شازده کوچولوی من که حالا حالاها از همصحبتی هم لذت ببریم!  سه شنبه که رفتم نتیجه ی سونوی NT و آزمایش غربالگری رو به خانوم دکتر نشون بدم، منشی گفت خودتون باید ببرین نشون بدین، این شد که خیلی غیرمنتظره ویزیت شد...
22 خرداد 1393

ماهی تُنگ بلور

دیروز اومدیم دیدنت ماهی کوچولوی 61 میلیمتری من! قطعاً تو هم حضور ما و اونهمه شوق ما رو حس کردی که برامون دست تکون دادی! حیف که بجای دی وی دی، سی دی برده بودم و نشد اون حرکات زیبات رو ثبت کنم برای همیشه ولی هر بار که اینجا رو بخونم یادم میاد اون انگشتای ظریف بازت رو و بازو و پاهای نازکت رو که بالا و پایین میشد و حیات تو رو فریاد میزد. قشنگ حس می کردم که بی خیال از این دنیایی که انتظارت رو میکشه توی دنیای خودت غرقی و حظ میبری. نمیدونم چرا خانوم دکتر فکر کرده بود واسه فهمیدن جنسیت توست که با فک و فامیل اومدیم دیدنت! براش گفتیم که فقط حضور تو برامون مهمه و هر چی که باشی عزیزی. چه حیف که هنوز باورها و ذهنیت های نادرست، نگاه ها رو از زی...
11 خرداد 1393
1